صفحه شخصی سروش احمدی   
 
نام و نام خانوادگی: سروش احمدی
استان: خوزستان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  مهندس ناظر سد و نیروگاه
شماره نظام مهندسی:  16-300-01998
تاریخ عضویت:  1388/12/19
 روزنوشت ها    
 

 نوشته ای از: اِرما بومبک بخش عمومی

7

نوشته ای از: اِرما بومبک
---------------------------
اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم
کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم
دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم
حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم
و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم
پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند
و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد
شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می
کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند
با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم
و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم
هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم
و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است
هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است
به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم: بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم آن را به دقت می دیدم به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم

سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ساعت 08:59  
 نظرات    
 
مجید صابر 21:48 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392
2
 مجید صابر
به احتمال نزدیک به یقین ، آقا و یا شایدم خانم بومبک نیز مانند خیلی از ماها فقط جند دقیقه این عبارات رو باور و رعایت می کرد .
سروش احمدی 01:02 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
0
 سروش احمدی
استاد عزیزم جناب مهندس صابر سلام
ایشون خانم بودن
حق با شماست، نمیشه! :-(
امیر یاشار فیلا 04:04 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
0
 امیر یاشار فیلا

سپاسگزارم سروش جان.
موسی حاجیان 11:35 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392
2
 موسی  حاجیان
به هر حال درس هایی به انسان میده.شاید هر کدوم از ما فقط یه جمله اون رو به ذهن بسپاریم و همین برامون کافیه.مرسی جالب بود
دانش طهماسبی 00:27 یکشنبه 13 مرداد 1392
0
 دانش طهماسبی
سپاس
توحید شیرازی :
دوش در میکده حسرت زده می گردیدم * پیر پرسید که این گریه ی مستانه ز چیست؟
گفتم ار هست در این خانه کسی باز نمای * ور کسی نیست بنا کردن این خانه ز چیست؟