■ می میرند و یا از طریق یک تغییر... بخش عمومی

عقاب
می‌تواند هفتاد سال زندگی کنداما...به چهل سالگی که می‌رسد، چنگال‌های بلند
و انعطاف‌پذیرش دیگر نمی‌توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند

نوک بلند و تیزش خمیده و کند می‌شود

شهبال‌های کهن‌سالش بر اثر کلفت‌شدن پرها به سینه‌اش می‌چسبند و
پرواز برای عقاب دشوار می‌شود

آنگاه عقاب می‌ماند و یک دو راهی:

اینکه بمیرد

یا
اینکه روند دردناک تغییراتی را که صد و پنجاه روز طول می‌کشد تحمل کند.

و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کند و آنجا در
آشیانه‌اش بنشیند

در آنجا نوک خود را آنقدر به صخره‌ای می‌کوبد تا کنده شود

پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید، و آنگاه
چنگال‌هایش را از جا درمی آورد

پس از آنکه چنگال جدید رویید، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه‌اش
می‌کند

و پس از گذشت پنج ماه عقاب پرواز تولد مجدد خود را انجام می‌دهد

و خواهد
زیست...برای سی سال دیگر

چرا تغییر لازم است؟... بسیار می‌شود که برای ادامه حیات باید
تغییری ایجاد کنیم

گاهی
اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادت‌ها و سنت‌های کهنه رها شویم

تنها
با رهاشدن از سنگینی بار گذشته می‌توانیم از زمان حال بهره‌ ببریم...